عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 17 دی 1390
بازدید : 747
نویسنده : زهــــــــرا خانم

این شبــــهای بــــارانــــی 

غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی 

بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ که می آیـــــی 

به احســــاست قســــــم یــــک شب 

دلم می میرد از حسرت و من آهسته می گویم : 

تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمـی آیــــی .....


:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: شبــــهای بــــارانــــی ,
تاریخ : شنبه 17 دی 1390
بازدید : 607
نویسنده : زهــــــــرا خانم
من بتی را می پرستیدم 

که با تمامی سنگی اش دلی از شیشه داشت 

و من با تمام شیشه ای ام دلی از سنگ 

بتخانه ام را به آتش کشیده ام 

زین پس تنها 

خاکسترش را خواهم ستود!!!


:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: بت , , , , ,
تاریخ : پنج شنبه 8 دی 1390
بازدید : 822
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

 
 
 
گاهی دلم میخواد خودم رو بغل کنم

ببرمش روی تخت بخوابونمش

ملافه رو بکشم روش

دست ببرم لای موهاش و نوازشش کنم

حتی براش لالایی بخونم

وسط گریه هاش بگم غصه نخور خودم جان

درست میشه...درست میشه...

اگر هم نشد به جهنم!...

تموم میشه...بالاخره تموم میشه...


:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: خودم و من ,
تاریخ : سه شنبه 15 آذر 1390
بازدید : 961
نویسنده : زهــــــــرا خانم

داشتم یه اهنگ گوش میدادم...گفتم اینجا متنشو بنویسم به دلم خیلی نشست...

.

.

.

یه رفیق بودی و صدتا دردسر بودی و اما...

 

از تو هیچوقت نبریدم ، تورو از خودم می دیدم

 

پشت سر همه غریبه ، روبروم دیدم فریبه

 

اما فکر کردم کنارم...

 

شونه های یک رفیقه

 

داشتم اشتباه میکردم.

 

تو رفیق من نبودی ، من تا آخر با تو بودم...

 

تو از اولم نبودی

 

داشتم اشتباه می کردم...

 

که تموم زندگیمو من به دستای تو دادم

 

حالا اینجا تک و تننها... برگ خشک بی درختی، غرق بادم

 

نوش جونت اگه بردی

 

نوش جونت هرچی خوردی

 

تورو هیچ وقت نشناختم...

 

نوش جونم اگه باختم.

 

تو منو ساده گرفتی.

 

زدی رفتی مفتی مفتی

 

اما اون روز رو می بینم که به زانوهات می افتی...

 

تو به زانوهات می افتی...!

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: رفیق نیمه راه ,
تاریخ : یک شنبه 13 آذر 1390
بازدید : 765
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

آدم بعضی اوقات دلش رو سیمان کاری می کنه ، بعد یهو ناغافل یکی از راه می رسه ، به عمد یا سهو پاشو می ذاره رو دلمون که ازش عبور کنه.بقیه مسیرش رو ادامه بده
یهو به خودت میای می بینی
ای وای دلت شده یه پل ، یه گذرگاه
وای از اون روزی که عابر پل دلت خسته باشه بخواد استراحت کنه.
روی پل دلت یه چایی بخوره ، یه سیگار بکشه ، یه چرتی بزنه .......
هی داد می زنی : " پاتو از روی دلم بردار، سیمانش خیسه ، خراب می شه "
ولی بیشتر پافشاری می کنه .گاهی جاشو عوض می کنه که از یه نمای دیگه به منظره های اطراف نگاه کنه
اونوقته که به جای پاش نگاه می کنی ؛ خوشت میاد.خودت هم وسوسه می شی بمونه ، امگار یه جورایی یه حسی قلقلکت می ده
دیگه به عابر دلت نمی گی برو
همه سعیتو می کنی تا بمونه ،
یادت می ره که سیمان دلت هنوز خیسه
یادت می ره چقدر تلاش کردی براش
هی برای عابر چای میاری
سیگار جدید میاری
خودتو
دلتو
هویتتو
تغییر می دی تا شاید عابر دیگه عابر نباشه
موندگار شه .....
ولی یه روز بیدار میشی ، می بینی عابره شال و کلاهش رو پوشیده
با خودت می گی : بر می گرده ، رد پاش اینجاست ، نمی تونه جایی بره ، برمی گرده،بر می گرده، بر می گرده
خودتو گول می زنی
غرورت که تا حالا خوابیده بود ، بیدار می شه
و
عابر پل دلت مـــــــــــِ ره
یک روز
دو روز
سه روز
.
.
.
.
هزار روز
هزار ماه
هزار سال
که هر ثانیه اش برات یه قرن می گذره
ولی
خبری ازش نمی شه
به هرطرف سر می زنی ردی ازش پیدا نمی کنی
گاهی یه نشونه کوچولو ،یه کورسوی امید می بینی
ولی عابر دلت اونو از بن می بره همونطور که همه نشونه های قبلیش رو از بین برده ( آخه از اول هم موندگار نبود، عابر بود )
این وسط دلت هم هی بهونه می گیره ، حفره های خالی رو نشونت می ده
ولی سهمیه سیمانت دیگه تموم شده نمی تونی پرش کنی
سعی می کنی حفره ها رو صاف کنی ولی نمیشه
دلت سفت شده
سنگ شده
از چشمت کمک می گیری
سعی می کنی با اشکات سیمان ها رو دوباره نرم کنی ولی نمیشه.....
باز هم از پل دلت عابر رد میشه
بعضی ها توقف می کنن ، پا می ذارن رو حفره ها
ولی می بینی حفره های دلت زشت شد
عابر رو از دلت بیرون می کنی
بعضی هاشون اصرار به موندن دارن
می خوان موندگار شن
ولی دلت لج می کنه ، چشمات لج می کنن
همدست میشن و عابر جدید رو پرتش می کنن بیرون
تعداد این عابر ها که زیاد شد
کم کم اون حفره ها هم ترک می خورن
یهو به خودت میای ، میبینی یه قلب سنگی داری پر از ترک و شکاف که مرهمش نیست
که هیچ کس بهش علاقمند نمی شه
که به هیچ کس علاقمند نمی شه
 
 
 
راستی قلبت اول چه شکلی بود ؟؟؟؟
یادته ؟!!!!


:: موضوعات مرتبط: عشق , تنهایی , ,
تاریخ : یک شنبه 13 آذر 1390
بازدید : 951
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

 
حال وهوایت را می فهمم ..وقتی که گفتی..:
 
حال و احوال این روزهایم

قاصدکی را می ماند

که دلش حتی

نه به باد

و نه حتی به نسیم

که

به یک فوت خوش است
 
 


:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : یک شنبه 13 آذر 1390
بازدید : 1069
نویسنده : زهــــــــرا خانم

بخار دلتنگی نشسته بر شیشه ی احساسم را

هیچ

" هایی "

پاک نکرد...

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : سه شنبه 15 شهريور 1390
بازدید : 1110
نویسنده : زهــــــــرا خانم

گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...!

گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!


نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ...!

ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز دیگر ے ست !

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : سه شنبه 15 شهريور 1390
بازدید : 722
نویسنده : زهــــــــرا خانم

نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم...

اما


ایـــــــــــــن روزها...

به لطـــــــــــفِ تــــــــــو...

انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی میکـــــِـــــــشـَـم....!!!!
 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : سه شنبه 15 شهريور 1390
بازدید : 702
نویسنده : زهــــــــرا خانم

شجاعت مـے خواهد

وفادار احساسـے باشـے


کــ ِ میدانـے

شکست مـے دهد

روزے نفس ـهاے دلت را...

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : سه شنبه 15 شهريور 1390
بازدید : 1267
نویسنده : زهــــــــرا خانم



بالاخره یک روز...

تمام شناسنامه های دنیا را پاره خواهم کرد!


وقتی نام " او " به عنوان " همسر "


در شناسنامه تو ست...


شناسنامه بی رحم ترین کاغذ پاره ی دنیاست...


می دانی...


شناسنامه...چیز کثیفی ست!!


بیزارم از این شناسنامه های دو به هم زن !

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : سه شنبه 15 شهريور 1390
بازدید : 1015
نویسنده : زهــــــــرا خانم

دلت طفل بود...


قدت به قد عاشقی هم نمیرسید که کوچک شمردی



عظمت عاشقانه هایم را...

 

 

 

عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه!

خودت را که به آن راه می زنی...



میخواهم تمام راه های دنیا خراب شود



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : سه شنبه 15 شهريور 1390
بازدید : 789
نویسنده : زهــــــــرا خانم

سیـــــ ـــــــ ـــــگــــــار داریـــد؟؟؟


میخـــواهـــم خـــاطـــره دود کـــنـــمــ ــــ ....!!!!

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : سه شنبه 15 شهريور 1390
بازدید : 964
نویسنده : زهــــــــرا خانم

بر تمام قبر های این شهر
بوسه بزن

شاید به یاد بیاوری
کجا مرا جا گذاشتی...
من در تنها ترین قبر این شهر خفته ام
صدای کلاغها را می شنوی؟
دارند برایم فاتحه می خوانند.....!!

 

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : شنبه 5 شهريور 1390
بازدید : 628
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

من به جرم باوفایی این چنین تنها شدم ، چون ندارم همدمی بازیچه ی دلها شدم .
 


:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : شنبه 5 شهريور 1390
بازدید : 667
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

 
گفتی: میخوام رها باشم
 
گفتم: آخه عاشق شدم
 
گفتی:میخوام تنها باشم
 
گفتم: دلم
 
گفتی: بسوز
 
گفتی: یه عمری باز هنوز
 
گفتم: پس عمرم چی میشه
 
گفتی: هدر شد شب و روز
 
گفتم: آخه داغون میشم
 
گفتی: به من خوش میگذره
 
گفتم: بیا چشمام تویی
 
گفتی: آخر کی میخره
 
گفتم: منو جنس میبینی؟
 
گفتی: آره بی قیمتی
 
گفتم: یه روز کسی بودم
 
با من نکن بی حرمتی
 
گفتم: صدام میمیره باز
 
گفتی: با درد بسوز بساز
 
گفتم : حالا که پیر شدم
 
گفتی: که از تو سیر شدم
 
گفتم: تمنا میکنم
 
گفتی: میخوام خردت کنم
 
گفتم: بیا بشکن تنو
 
گفتی: فراموش کن منو

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : شنبه 4 تير 1390
بازدید : 714
نویسنده : زهــــــــرا خانم
نگاه کن من چه بی پروا،چه بی پروا

 

به مرز قصه های کهنه میتازم

نگاه کن با چه سر سختی تو این سرما

برای عشق یه فصل تازه میسازم

یه فصل پاک،یه فصل امن و بی وحشت

برای تو که یک گلبرگ زود رنجی

یه فصل گرم و راحت زیر پوست من

برای تو که با ارزش ترین گنجی

نگاه کن من به عشق تو چه لیلا وار

تن یخ بسته ی پروازو می بوسم

بیا گرم کن منو با سرخی رگهات

من اون رگهای پرآوازو می بوسم

تو رو میبوسم ای پاکیزه ی عریان

تو رو پاکیزه مثل مخمر قرآن

طلوع کن من حرارت از تو می خواهم

ظهور کن من شهامت از تو میگیرم

بیا،هیچ کس مثل من وتو عاشق نیست

مثل ما عاشق و همسایه و همدم

بیا،از شیشه ی سخت و بلند عشق

مثل ارابه ی نور رد بشیم با هم

نگاه کن،من چه شبنم وار چه شبنم وار

به استقبال دستای خزون میرم

هراسم نسیت از این سرمای ویرانگر

برای تو،من عاشقانه میمیرم

 

 ynozoh9vzn2u8qbbitpp.jpg



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : جمعه 20 خرداد 1390
بازدید : 535
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

تنهايي ام را با تو قسمت مي كنم، سهم كمي نيست
گسترده تر از عالم تنهايي من، عالمي نيست
 
غم آنقدر دارم كه مي خواهم تمام فصلها
بر سفره رنگين خود بنشانمت بنشين، غمي نيست
 
حّواي من! بر من مگير اين خودستايي را-كه بي شك
تنهاتر از من در زمين و آسمانت ، آدمي نيست
 
آيينه ام را بر دهان تك تك ياران گرفتم
تا روشنم شد:در ميان مردگانم همدمي نيست
 
همواره چون من ،نه:فقط يك لحظه خوب من بينديش
- لبريزي از گفتن ،ولي در هيچ سويت محرمي نيست
 
من قصد نفي بازي گل را و باران را ندارم
شايد براي من كه همزاد كويرم ،شبنمي نيست
 
شايد به زخم من كه مي پوشم زچشم شهر آن را
در دستهاي بي نهايت مهربانش مرهمي نيست
 
شايد ويا شايد هزاران شايد ديگر-اگر چه
اينگ به گوش انتظارم-برصداي مبهمي نيست.


:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : جمعه 20 خرداد 1390
بازدید : 859
نویسنده : زهــــــــرا خانم

من یک سوال گمشده دارم

از که بپرسم ؟این سوال همیشه بامن است

از ماه می پرسم که روزهای بودنت را از بر است

چرا کودکی من در 15 سالگی ام گم شد؟

از جاده می پرسم که همیشه شاهد دور شدن  من از تو بود پدر!!

نه از غروب می پرسم کودکی های من در 15 سالگی چه زود تمام شد!!

اما نه پدر هیچ کدام جواب نمی دهند وجاده ,ماه ، غروب چقدر عجیب اند

 که به هیچ سوالی جواب نمی دهند ودر هیچ جای رفتن نمی میرند!؟



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: پدر!! ,
تاریخ : یک شنبه 8 خرداد 1390
بازدید : 571
نویسنده : زهــــــــرا خانم

آن روز با تو بودم

                                        

                                              امروز بی تو ام

 

                                           آن روز که با تو بودم

 

                                                بی تو بودم

 

                                            امروز که بی تو ام

 

                                                   با تو ام 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390
بازدید : 937
نویسنده : زهــــــــرا خانم

گاهي احساس مي کني با وجود همه چيز،
هيچ چيز نداري، گاهي ميان آشناهاي قديمي
نشسته‌اي،‌ اما باز هم غريبه اي.
بعضي وقت‌ها مي دانـــــــــي دلت پر است،
اما جايي را سراغ نداري که غصـــــــــه‌هـايت را
بازگو کني.
گـــــــاهي وقت‌ها حتي ديوارهاي اتاقت هم
از دست تو خسته شده اند و ديـــــــــــگر طاقت
شنيدن حرفهــــــــــاي پراز اندوه تو را ندارند. آن
وقت است که چشــــــــم‌هايت به يکباره هواي
باريدن مي کند.

ديشب براي من از آن گاهي وقت‌ها بود..



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390
بازدید : 876
نویسنده : زهــــــــرا خانم

شــايد اشــتباهه امّــا عاشـقا دروغ می گن

آدمــــای مهـربـون و بــاوفــا دروغ می گن

 

اونـا کـه می گن کـه تـا هميشــه ديوونتونن

بـذا بی پرده بگم که به شــما دروغ می گن

 

اونـا کـه می‌آن به اين بهونه ها،‌ که اومدن

از‌توی شهرِ قشـنگِ قصّه‌ها، دروغ می گن

 

اونــا کـه فـدات بشـم‌‌‌‌‌‌‌‌ تکيه کلامشون شده

بــه تـموم آسـمونا، به خــدا دروغ می گن

 

اونـا که با قسـم و آيه می خوان بهت بگن

تا قيامت نمی شن ازت جدا، دروغ می گن



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390
بازدید : 872
نویسنده : زهــــــــرا خانم

چشمش‌افتادبه‌من‌وهمونی‌که می‌دونی شد
بـــذار راحـــتت کـــنم يـعنی دلـم ديـوونه شد
 
دلِ من کـه عــمری رفـته بـود سراغ زندگيش
بــه بـــيابون زد و دنـــبال چشــاش روونه شد
 
اون تــا ديـــد ديـوونشم ديگــه بهم نگـا نکــرد
عـــاشقيم بـرای رفـتنش، واسش بهونه شد
 
گـــفتم ايـن تـير نگــاتو،‌ تـوی قـلب مــن نــزن
ديگه قـلب مـن واسـه تـيرای اون نشونه شد
 
روزا تـــو خـــــــــيابونا آواره نگـــــــاش شــدم
شــــبا هـــم بـيابونا واسـه غـريبيم خونه شد
 
ديگه مطمئن شد اون که مـن‌گرفتارش شدم
عشق مـن از اونـايی کـه تـا ابد می مونه شد
 
يـه شب امّـا واسه هميشه رفت يه جـای‌دور
چون نگفت کجا می ره، بـاز تقصير زمـونه شد



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 563
نویسنده : زهــــــــرا خانم

من اینجا

 

وسط جهنم

 

به روز مرگی رسیدم

 

منم زوزه میکشم

 

جنازه تکه تکه میکنم

 

من همینجا

 

بهشت میسازم

 

با یاد بهشتی که

 

غریبه واسم ترسیم کرد

 

من همینجا . . .

 

من محکوم به دل باختن به یک غریبه

 

آروم آروم

 

جهنمی شدم

 

سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 824
نویسنده : زهــــــــرا خانم

دلم گرفته و به کنج این شب بی مهتاب و خاموش

تکیه زده است.

نه ستاره ها ، که همیشه مهربان بودند

و نه ماه ، با آن مهتابی زیبا

امشب نمی توانند پاسخگوی گونه های خیس من باشند.



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 932
نویسنده : زهــــــــرا خانم

سالها ميگذرد

اين دگر قصه ي هر روز من است

كه مدام در پي راهي باشم

تا كه از پيچ و خمش

از همه ي خاطره ها گذر كنم......



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 712
نویسنده : زهــــــــرا خانم

صدای اشک من ناقوس مرگ است

کتاب عشق من تنها سه برگ است

یکی برگ فراق و درد اسیری

 یکی رسوایی و درد فقیری

یکی دیگر نگویم آیا ندیدی !؟

 همان برگ تار نا امیدی



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: اسیری ,
تاریخ : چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390
بازدید : 928
نویسنده : زهــــــــرا خانم

در دل شب كه همه محف تو اند
دل من را تو بخوان
دل غمگين ، دل خسته
چه كنم با دل خسته ، چه كنم؟
تو بگو !
تو بگو درد دلم با كه كنم
درد اين قاصد جانان خودم با كه كنم
دل اگر دل خانه قلب تو بود
آشنايي ها بده
تا كه غم در كار باشد



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : جمعه 9 ارديبهشت 1390
بازدید : 869
نویسنده : زهــــــــرا خانم

مینویسم برای تو ..... خواهم ماند برای تو

مینوسیم برای ماه ..... باز هم خواهم ماند برای تو

مینویسم برای کوتاه بودن واژه ها

مینویسم "عشق"

برای با تو بودن دیر نمیشود

اما با تو بودن خیلی زود می گذرد

برایت خواهم ماند و همیشه ترانه "دوستت دارم" را میخوانم .....



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : جمعه 9 ارديبهشت 1390
بازدید : 557
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

 

آسمان بارانی است

 

اشك من هم جاری است

شاید این ابر كه می نالد و می گرید از درد من است

آخری اخر ابر هم - از دلم با خبر است

شاید او می داند

كه فرو خوردن اشك

قاتل جان من است

من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم

اشك خود را كه نگه می دارم با یه بغض كهنه

من رهایش كردم باز زیر باران

من به زیر باران اشكها می ریزم

همگان در گذرند

باز بی هیچ تامل در من

سر به سوی آسمان می سایم؛

من نمی دانم...

صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : جمعه 9 ارديبهشت 1390
بازدید : 1066
نویسنده : زهــــــــرا خانم

ازعشق بالاتر، دوستی است. 

 و از دوستی بالاتر ، فهمیدن است. 

 به عشق کسی نیاز ندارم. 

 به دوستی کسی نیاز ندارم. 

 نیازمند کسی هستم که مرا بفهمد.  

مرا با همه بدی هایم. مرا با همه دارم ها و ندارم هایم. 

 مرا آنگونه که هستم بفهمد.

گریه ،حتی امان نمی دهد تا .....

بگذریم. حرف بسیار دارم. 

 سکوت ،  

مرا بیشتر می فهمد تا حرف. 

 سکوت می کنم.  

اینها که می نگارم ،شرح دلتنگی های من است . 

 نه شرح دلسنگی های دوستان. 

 هرگز خشم نکرده ام. 

 می خواهم مثل خودم باشم. 

 نمی خواهم کسی باشم ،که کسی یا از من خوشش بیاید، یا تعریف و تمجید مرا بکند. 

 من به تحسین کسی نیاز ندارم.  

دلم می خواهد کسی ، بودنم را، آنگونه که هستم تحقیر نکند.


 

بغضی سنگین سینه ام را می فشارد.نای گفتن را از من می گیرد.


هوای درونم دلتنگ است . 

 دلتنگ. آنچنان دلتنگم که می خوام فقط سکوت کنم. سکوت.  

سکوت. 

 سکوت.......

گاهی وقتها سکوت همه چیز است. 

 گفته ها سیاهی دفترند . 

 باید از بیرون دادن آنها پرهیز کرد.  

سکوت، سپیدی درون وحاشیه دفتراست. که نه چشم را می آزارد . 

نه خاطر کسی را مکدر می کند. 

 دوست خوب کسی است که سپید های دفتردوستی ات را بخواند ، 

 نه آنکه دائم سیاهی هایش را برایت ورق بزند.

هرچیزی اگردرجای خودش نباشد بد است. 

 چه سکوت باشد، چه حرف. 

 گاه ، حرف بد است. گاه سکوت. باید جایش را فهمید.  

و کسی که می فهمد ، هم برای روزهای همصحبتی ، همدم خوبی است.  

هم برای روزهای دلتنگی .که فرونپاشی . 

 که زیردست و پای این و آن لگد مال سوء تفاهم ها نشوی.


جایش را نمی دانم که درست انتخاب کرده ام یا نه. 

 اما همین

جا سکوت می کنم. 

 ازهمین نقطه، در پایان همین سطر.



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : سه شنبه 30 فروردين 1390
بازدید : 601
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

 

خداحافظ برو عشقم برو که وقت پروازه
برو که ديدن اشکات منو به گريه ميندازه
نگاه کن آخر راهم نگاه کن آخر جادست
نميشه بعد تو بوسيد نميشه بعد تو دل بست
منو تنها بذار اينجا تو اين روزاي بي لبخند
که بايد بي تو پرپرشه که بايد از نگات دل کند
حلالم کن اگه ميري اگه دوري اگه دورم
اگه با گريه ميخندم حلالم کن که مجبورم
نگو عادت کنم بي تو که ميدوني نميتونم
که ميدوني نفسهامو به ديدار تو مديونم
فداي عطر آغوشت برو که وقت پروازه
برو که بدرقه داره منو به گريه ميندازه
برو عشقم خداحافظ برو تو گريه حلالم کن
خداحافظ برو اما حلالم کن حلالم كن



 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , , ,
تاریخ : سه شنبه 30 فروردين 1390
بازدید : 723
نویسنده : زهــــــــرا خانم

سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ

 

 

سیگارت را پشت دست من خاموش کن بگذار این داغ نشانی باشد، برای دیگر دل نبستن : صندوق صدقات نیست دل من که گاهی سکه ای محبت در آن بیاندازی و پیش خدای دلت فخر بفروشی که مستحقی را شاد کرده ای چگـونه میتوان به تاول هـای پا گفت که تمـام مسیـر طی شـده اشتباه بـوده است ؟


:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: اشتباه , , , ,
تاریخ : سه شنبه 30 فروردين 1390
بازدید : 912
نویسنده : زهــــــــرا خانم

گوش کن ...آوای سکوت جاودانی ام را..
سکوتم شنیدنی ست .
نه دلی را هوایی می کند ... نه می آزارد .
با سمفوني سکوتم ...
نه خشمی بر می انگیزد...
نه اشکی می تپد ..
گوش کن ... سکوتم جاودانی ست .
تا واژه هایم ... کسی را به اوج استهزاء نبرند .
و حس پیغمبر گونه ام ....
کسی را به شمایل شیطان ؛ شبیه نسازد .
سکوتم را بشنو
تهی از واژه است ...
تهی از حس افلا کی .....
و سرشار از آرامش برای دیگران

سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , , ,
تاریخ : سه شنبه 30 فروردين 1390
بازدید : 875
نویسنده : زهــــــــرا خانم

کاش ای تنها امید زندگی

می توانستم فراموشت کنم

یا شبی در اتش سوزان دل

چون مهیب سینه خاموشت کنم

کاش احساس نیاز دیدنت

چون وجودت از وجودم دور بود

کاش هرگز نمیدیدم تورا

کاش ان شب هر دو چشمم کور بود

سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ 

 

 

دو تا دست داشتم دو تا دیگه هم قرض کردم که بغلت کنم اما تو دوتا پا داشتی دو تای دیگه هم قرض کرده بودی 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : دو شنبه 29 فروردين 1390
بازدید : 846
نویسنده : زهــــــــرا خانم

توی یک کنج اتاق

 منم و یک قاب عکس

منم و دنیایی از خاطره ها توی این کنج اتاق

منم و یک فنجون خالی چای

منم و یک حبه قند گوشه ء فنجون فال

 منم و یک برگ خشکیده توی دفتر عشق

 منم ویک قطره اشک خشکیده روی فرش اتاق

 توی کنج این اتاق بی کسی

منم و یک دنیا از خاطره ها

منم و یک جای خالی تو اتاق

 منم و یک دل تنها و غریب

توی یک شهر پر از تنهایی

 دل من هرجا باشه بازم بی اون تنها شده

 دل من غصه نخور تو هم یه روز شاد میشی

 دل من غصه نخور

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: من , , , ,
تاریخ : شنبه 27 فروردين 1390
بازدید : 1106
نویسنده : زهــــــــرا خانم



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : پنج شنبه 25 فروردين 1390
بازدید : 965
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

شيشه ای می شکند...
يک نفر می پرسد...چرا شيشه شکست؟
مادر می گويد...شايد اين رفع بلاست.
يک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل يک کودک شيطان آمد.
شيشه ی پنجره را زود شکست



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : پنج شنبه 25 فروردين 1390
بازدید : 951
نویسنده : زهــــــــرا خانم

Img4Up
وقتی آخر یه قصه، غصه ی تلخ فراقه

خاطرات سبز و رنگی همشون یه مشت سرابه

یعنی اون روزای آبی بینمون فنا شد و رفت؟!

یعنی روزگار دلگیر کار ما رو ساخت و در رفت؟

یعنی باز موج جدایی ساحل عشق و خراب کرد؟!

دوباره جای ستاره آسمون رد شهاب کرد؟!

حالا آهوی فراری! بلبل همیشه ساکت!

بیا این قلب شکسته ،مال تو توشه ی راهت

یادته وقتی برات ترانه ی عشق و سرودم

به تو گفتم مثل روحی توی بند بند وجودم

من بت غرور بودم، یادته زدی شکستی

به فدای تار موهات گرچه راه عشق و بستی

قلب من پر از غمت بود ، قدر ماهی های یک رود

کاشکی که نمی شکستیش ، آخه اون جای خودت بود!

تو برام بدون همتا، تک گل باغ وجودم

من برات؟؟! یادته گفتی ، فرق نداشت بود ونبودم 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: قصه ,
به وبلاگ من خوش آمدید

از این وبلاگ خوشتون اومده؟!!

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ستاره و آدرس seti65.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com