نگاه کن من چه بی پروا،چه بی پروا
به مرز قصه های کهنه میتازم
نگاه کن با چه سر سختی تو این سرما
برای عشق یه فصل تازه میسازم
یه فصل پاک،یه فصل امن و بی وحشت
برای تو که یک گلبرگ زود رنجی
یه فصل گرم و راحت زیر پوست من
برای تو که با ارزش ترین گنجی
نگاه کن من به عشق تو چه لیلا وار
تن یخ بسته ی پروازو می بوسم
بیا گرم کن منو با سرخی رگهات
من اون رگهای پرآوازو می بوسم
تو رو میبوسم ای پاکیزه ی عریان
تو رو پاکیزه مثل مخمر قرآن
طلوع کن من حرارت از تو می خواهم
ظهور کن من شهامت از تو میگیرم
بیا،هیچ کس مثل من وتو عاشق نیست
مثل ما عاشق و همسایه و همدم
بیا،از شیشه ی سخت و بلند عشق
مثل ارابه ی نور رد بشیم با هم
نگاه کن،من چه شبنم وار چه شبنم وار
به استقبال دستای خزون میرم
هراسم نسیت از این سرمای ویرانگر
برای تو،من عاشقانه میمیرم